چه عواملی رفتار اجتماعی ما ایرانیان را عقب نگه داشته؟

از دیدگاه من این مطلب بسیار بسیار مهم است

این مطلب از سایت تابناک با لینک زیر اقتباس شده است. 

http://www.tabnak.ir/pages/?cid=18285

مسلمان همیشه مشغول معامله با خداست و دوست دارد مطلوبترین عکس العمل را نشان دهد. در برابر کسی که در خیابان آشغال می‌ریزد، عکس العمل ما چگونه باید باشد؟ خودمان زباله را از روی زمین برداریم؟ از او بخواهیم که خودش آن را بردارد؟ با تکان دادن سر، نادرستی عملش را به او بفهمانیم؟ با زبان به او تذکر دهیم؟ با چه عبارتی؟

کد خبر: ۱۸۲۸۵تاریخ انتشار: ۱۰:۳۷ - ۲۵ شهریور ۱۳۸۷تعداد بازدید: ۱۱۵۱۰

محمد مطهری فرزند استاد شهید مطهری در یازدهمین بخش از سلسله مقالات خود درباره معضلات اجتماعی جامعه ایرانی، این بار فقر آموزش رفتار اجتماعی در کشورمان را تشریح کرده است. وی می‌نویسد:
در دی ماه 1382 چند نفر از افرادی که در زلزله کم سابقه و مرگبار بم تسلیم مرگ نشدند و پیکر مجروح اما زنده آنان با فداکاری‌های بسیار از بم به کرمان و از کرمان به تهران رسید به خاطر نبود فرهنگ راه دادن به آمبولانس، در ترافیک خیابان آزادی تهران جان دادند...

عده‌ای گمان می‌کنند که ریشه مشکلات رفتاری ما ایرانیان فقط این است که «می دانیم ولی عمل نمی‌کنیم»؛ می‌دانیم آشغال ریختن در معابر یا پارتی بازی در ادارات کار نادرستی است ولی باز انجام می‌دهیم. بله، در مواردی امر بر همین منوال است، اما موارد بسیار زیادی را می‌توان سراغ داد که عمل نمی‌کنیم چون «نمی‌دانیم»؛ انجام نمی‌دهیم چون «آموزش ندیده‌ایم».

علاقه به «کلی گویی» در کشور ما کم نیست و گاهی چنین پنداشته می‌شود که با تکرار پشت تکرار عبارات کلی از قبیل «با هم مهربان باشیم»، «حق یکدیگر را پایمال نکنیم»، «امر به معروف و نهی از منکر کنیم» و... کمک بزرگی به اصلاح جامعه شده است. روشن نساختن موارد و مصادیق کلیاتی که معمولا همه می‌دانند، یکی از عواملی است که رفتار اجتماعی ما را عقب نگهداشته است...

به زیارت ائمه علیهم السلام هم که می‌رویم مشکل رفتاری وجود دارد. عده‌ای تصور می‌کنند بدون لمس ضریح ولو به قیمت آزار و هل دادن دیگران زیارتشان قبول نمی‌شود. برخی دیگر هر وقت دلشان خواست در چند متری ضریح با صدای بلند تقاضای صلوات پشت صلوات ـ که حتما باید از قبلی بلندتر هم باشد! ـ می‌کنند و آرامش و تمرکز دیگران را بر هم می‌زنند...

گهگاه از رفتار تماشاگران گله می‌شود اما آموزشی در کار نیست. ناهنجاری‌های رفتاری تماشاگران همه مربوط به از جا کندن صندلی ورزشگاه نیست تا بگوییم تماشاگر رفتار صحیح را می‌داند و فقط عمل نمی‌کند. مثلا یار حریف می‌خواهد در بسکتبال پنالتی پرتاب کند. وظیفه ما به عنوان تماشاگر در این لحظه چیست؟ ساکت بمانیم؟ آنقدر سر و صدا و احیانا هو کنیم تا حواسش پرت شود؟ اگر بازیکن کشور بیگانه یک پرتاب عالی انجام داد او را تشویق کنیم یا نکنیم؟ ما حتی هنوز به برخی بازیکنان فوتبال ـ گاهی در سطح ملی ـ نتوانسته‌ایم یاد بدهیم که پس از اعلام پنالتی به داور اعتراض نکنند...

حتی گاهی در فرا گرفتن آداب اسلامی هم به کلیات اکتفا می‌شود. می‌دانیم نباید به غیبت گوش کنیم. اما در مواجهه با غیبت چه کنیم؟ مستقیما به طرف مقابل بگوییم غیبت نکن؟ سخنش را قطع کرده مطلب دیگری پیش بکشیم؟ اگر قرار است مجلس غیبت را ترک کنیم به چه نحو این کار را انجام دهیم؟ به نحوی که دیگران بفهمند؟ با چه حالتی؟ گشاده رویی یا خشم یا به حال عادی؟...

از طرف دیگر، وقتی با یک رفتار ناصحیح مواجه می‌شویم و می‌خواهیم عکس العملی نشان دهیم. اینجا هم به دلیل فقدان آموزش رفتاری، هر کس به اجتهاد و تشخیص خود وارد میدان می‌شود...

مسلمان همیشه مشغول معامله با خداست و دوست دارد مطلوبترین عکس العمل را نشان دهد. در برابر کسی که در خیابان آشغال می‌ریزد، عکس العمل ما چگونه باید باشد؟ خودمان زباله را از روی زمین برداریم؟ از او بخواهیم که خودش آن را بردارد؟ با تکان دادن سر، نادرستی عملش را به او بفهمانیم؟ با زبان به او تذکر دهیم؟ با چه عبارتی؟

ما گاهی نه تنها با رفتار ناصحیح مخالفت نمی‌کنیم بلکه به آن دامن می‌زنیم. فردی می‌گوید مسیر تهران تا مشهد را هفت ساعته طی کرده است. با این فرد بی توجه که با جان خود بازی کرده و جان دیگران را هم به خطر انداخته، مثل یک قهرمان برخورد می‌کنیم. به جای بی اعتنایی یا نکوهش، می‌گوییم باور نمی‌کنیم و او هم قسم پشت قسم می‌خورد تا سرانجام دو طرف بر سر هشت ساعت به توافق می‌رسند!

مواردی که به جای نکوهش تشویق می‌کنیم زیاد است. به همین دلیل یک راه جمع کردن مردم به دور خود در فرهنگ ما بازی کردن با جان است، بدون آنکه کوچکترین تمهیدات ایمنی رعایت شود. فراموش نکرده‌ایم که جوان 32 ساله‌ای که بدون لوازم ایمنی لازم در روز 22 بهمن 85 از برج میدان آزادی بالا رفته بود مورد تشویق قرار گرفت و دقایقی بعد به پایین سقوط کرده جان باخت.

حتی صنف‌های مختلف معمولا آموزش رفتار اجتماعی ویژه خود را ندیده‌اند.
در فرهنگ ما «راننده تاکسی» یعنی کسی که دارای ماشینی به رنگ خاص و نیز گواهینامه است و خیابانها را هم بلد است. دیگر لازم نیست کسی به او آموزش دهد که اگر مسافر در را محکم تر از حد لازم بست چگونه باید با او سخن گفت؟ اگر کسی کرایه نداشت چگونه باید با او برخورد کرد؟ آیا راننده تاکسی حق دارد به مسافر به خاطر نداشتن پول خرد اعتراض کند؟ اینها دیگر بسته به میل راننده است و آموزشی هم در کار نیست و راه برای انواع کشمکشها باز است.

به همین منوال، «منشی» یعنی کسی که بلد است گوشی را بردارد و به داخلی وصل کند. آیا لااقل یک جزوه آموزشی دربارۀ آداب صحبت کردن در تلفن که خود چندین حالت دارد به او داده شده است؟

«مصاحبه گر تلویزیون» یعنی کسی که دارای روحیه اجتماعی است و سراغ افراد رفته مصاحبه می‌گیرد، اما لزوما به او آموزشی در مورد حرمت افراد داده نشده است. آیا اگر کسی گفت "مصاحبه نمی‌کنم" گزارشگر یا تدوین کننده حق دارد همین قسمت را در گزارش خود قرار دهد؟ آیا خبرنگار برای تهیه گزارش از مراکز مشاوره حق دارد صدای کسی را که به خیال خود دارد به طور خصوصی با یک مشاور صحبت می‌کند برای دهها میلیون انسان پخش کند (مثل گزارش اخیر در اخبار 19:15 از مرکز مشاوره 129)؟

«مأمور» یعنی کسی که بلد است با دستبند متهم را از خانه‌اش به کلانتری بیاورد. آیا به او راه حفظ آبروی متهمی که به خاطر «نداشتن» کارش به بازداشت کشیده، آموزش داده شده است؟ حتما باید او را با دستبند از محله عبور داد؟ آیا به کسی که اختیار دارد افراد را ممنوع الخروج کند نحوه و زمان اطلاع دادن به فرد مورد نظر هم آموزش داده شده است؟ جایی بهتر از فرودگاه آن هم در لحظه آخر برای مطلع ساختن از ممنوع الخروج بودن افراد وجود ندارد؟ آیا به افسران راهنمایی که از داخل ماشین به رانندگان تذکر می‌دهند لحن سخن گفتن با مردم آموزش داده شده است؟

«خادم مسجد» یعنی کسی که درهای مسجد را در ساعات معین باز کرده و مراقب مسجد باشد. آیا به او نحوه مواجهه با کودکان که در اولین روزهای تمرین عبادت با او مواجه می‌شوند آموزش داده شده است؟

چرا راه دور برویم. من به عنوان یک روحانی که لباس دین به تن دارم در جامعه پیچیده کنونی چگونه باید رفتار کنم؟ چهارده سال پیش که عمامه بر سر گذاشتم آیا کسی به من جزوه‌ای داد که برای حفظ حرمت این لباس در صدها موقعیت مختلف چگونه باید رفتار کنم؟ اگر عده‌ای جوان مشغول بازی بودند اگر لباسم را درآورده با آنها مشغول بازی شوم وهن روحانیت است یا خدمت به روحانیت؟...آیا وظیفه دارم به پارک محل سری بزنم و با جوانانی که در عمرشان حتی یک بار هم با یک روحانی هم صحبت نشده‌اند حرف بزنم؟ اگر مجال صحبتی دست داد چه بگویم و چه نگویم و از کجا آغاز کنم؟...

آنچه درباره لزوم پرداختن به مصادیق جزئی رفتار و اکتفا نکردن به بیان کلیات گفته شد یکی از روش‌های قرآنی است. چرا نصایح لقمان حکیم به فرزندش در مورد امور جزئی یک به یک ذکر شده است؟ برای اینکه انسانها علاوه بر دستور العمل کلی، نیاز دارند بدانند که در موقعیت‌های گوناگون و جزئی چگونه باید رفتار کنند و در جوامع پیچیده امروز این نیاز صد چندان است...

غالبا آموزش جدی در کشور ما منوط به گرفتار آمدن در یک بحران است و البته فقط بحران‌های مادی به راحتی احساس می‌شود. ما در گذشته هم عبارات کلی از قبیل «در مصرف آب و برق صرفه جویی کنیم» می‌شنیدیم اما خوشبختانه رسانه ملی امروز دریافته است که این کلی گویی فایده چندانی ندارد و به آموزش جزء به جزء و دقیق درباره چگونگی صرفه جویی روی آورده است...

در یک کلام، همه اتفاق داریم که باید به قرآن برگردیم، همه باور داریم که از اصل خود دور افتاده‌ایم، همه می‌دانیم وقت طلاست، همه می‌دانیم باید به کودکان شخصیت داد، همه می‌دانیم که آنچه بر خود نمی‌پسندیم نباید بر دیگران بپسندیم؛ مشکل ما ندانستن این کلیات نیست، مشکل ما این است که قدم به قدم به ما نیاموخته‌اند که در هر موقعیتی دقیقا چگونه باید عمل کنیم.

مطالبی که گفته شد احتمالا این پرسش را برای برخی خوانندگان پدید آورده که در کشور ما وضع آموزش رفتاری به مسئولان سیاسی چگونه است؟ این بحث مهم را در فرصت دیگری باید بررسی کرد. آنچه مسلم است ثمرات آموزش رفتاری به مردم در اثر رفتار نادرست عمدی یک مسئول سیاسی به شدت آسیب می‌بیند و در کشوری که حکومتش با نام دین پیوند خورده، این آسیب‌ها صد چندان است مخصوصا آنجا که با یک رفتار غلط مماشات شود.
نظرات 2 + ارسال نظر
تیزبین سه‌شنبه 27 مرداد 1388 ساعت 08:47 ب.ظ http://shole.blogsky.com

سلام دوست عزیز
وبلاگ جالبی داری
مطالب خوب و مفیدی توش هست
مثل همین مطلب که خیلی استفاده کردم
واقعا عالی بود
کاش لااقل تعداد آدمایی که به این موضوعات توجه می کردند یک در ده هزار بود! ولی متاسفانه به همین تعداد هم نیستند.
اگه به ما هم سربزنی خوب میشه
اگه سرزدی نظرم بدی بهتر میشه
موفق باشی
http://shole.blogsky.com

مرجان سه‌شنبه 26 شهریور 1387 ساعت 05:09 ب.ظ http://www.stakd.blogfa.com

موضوع بسیار مهم و قابل توجهی بود. این پست جای بحث

بسیار دارد........... برمی گردم .....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.